English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3209 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
polar motion U وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydro kinetic U وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
inductance U اندازه گیری حجم انرژی وسیله که در میدان مغناطیسی میتواند ذخیره کند
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
viscosity valve U شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
running spare U قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
liquid crystal bar graph panel indicator U شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
magnaflux U نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
DFD U نمودار نشان دادن حرکت داده در سیستم
pass U عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
passes U عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
passed U عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
microfloppy disk drive U وسیله ذخیره اطلاعات بااستفاده از میکرودیسکهای لغزان
starboard tack U حرکت قایق بااستفاده از باددر سمت راست
volumenometer U التی که به وسیله ان بااستفاده از قانون .....حجم چیزی را می سنجند
magnetic doublet U دو قطبی مغناطیسی
mechanical mouse U وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
magnetic dipole moment U گشتاور دو قطبی مغناطیسی
magnetic quadrupole U چهار قطبی مغناطیسی
permalloy U خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
gyro U برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
incremental computer U وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
aeration U هوا دادن به مایعات
magnetic energy U انرژی مغناطیسی
circulations U حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
circulation U حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
vortex flow U جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
component change order U دستور تغییر قطعات یک وسیله
magnetic field energy U انرژی میدان مغناطیسی
magnetic energy storage U منبع انرژی مغناطیسی
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
fields U محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
fielded U محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field U محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
peripheral U وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
wall energy U انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
cores U وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی
core U وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی
powers U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powering U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powered U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
radiant exposure U وسیله عکسبرداری مادون قرمز یا انرژی حرارتی
fluidal U مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
mechanical mouse U mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
fluxgate U وسیله حساس به مین مغناطیسی
fluxgate U وسیله اکتشاف مین مغناطیسی
stepped up separation U حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
new work U عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
virtual level U تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
write U وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
writes U وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
writes U وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write U وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
external indicator U نشان دهنده وضع خارجی وسیله
polar regions U مناطق قطبی زمین سرزمینهای قطبی
energizes U انرژی دادن
energising U انرژی دادن
energize U انرژی دادن
energised U انرژی دادن
energizing U انرژی دادن
energises U انرژی دادن
heads up display U وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
azimuth equidistant projection U وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
azimuth micrometer U وسیله نشان دهنده اجزای سمت هواپیما
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
scull U حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculled U حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculls U حرکت قایق در اب به وسیله پارو
televises U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
ren U شمارهای که باریک وسیله را در شبکه تلفنی نشان دهد
manual U کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد
cannibalises U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
motor- U موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
mounts U شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک
motors U موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
mount U شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک
motored U موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor U موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
demonstration U قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demo U قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstrations U قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
starting post U تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
gyrostabilizer U التی که جنبش حرکت وضعی زمین را نشان میدهد
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
blind keyboard U صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
isoclinic line U خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
rail borne vehicle U وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
greaten U درشت نشان دادن اهمیت دادن
magnetic induction U چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
paddle U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddling U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddled U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
golf car U وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
paddles U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
stating U مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
stated U مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state U مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
earth U اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
state- U مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
states U مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
earths U اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
penned U وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی
pen U وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی
penning U وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
pens U وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی
magneto optical disc U دیسک نوری که در وسیله ضبط مغناطیسی- نوری به کار می رود
lifter U وسیله مکانیکی که نور مغناطیسی را از نوک هنگام برگشت نور جدا میکند
solid-state U وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
paddles U وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddling U وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddle U وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddled U وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
yoke U جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
pair production U تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
illustrates U شرح دادن نشان دادن
illustrating U شرح دادن نشان دادن
illustrate U شرح دادن نشان دادن
movable U نوک دیسک مغناطیسی که در روی دیسک حرکت میکند تا به شیار مورد نظر برسد
flag U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
intrinsic energy U انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
polar plot U روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
technical escort U پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
pointing device U وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
continuity light U وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
cluster mill U فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
vision U یا نشان دادن
introduce U نشان دادن
point U نشان دادن
to put forth U نشان دادن
indicates U نشان دادن
indicated U نشان دادن
indicate U نشان دادن
imbody U نشان دادن
runs U نشان دادن
run U نشان دادن
introduces U نشان دادن
adumbrate U نشان دادن
actuate U نشان دادن
introduced U نشان دادن
demonstrating U نشان دادن
introducing U نشان دادن
demonstrates U نشان دادن
to show up U نشان دادن
demonstrated U نشان دادن
demonstrate U نشان دادن
visions U یا نشان دادن
evince U نشان دادن
evincing U نشان دادن
exert U نشان دادن
exerted U نشان دادن
register U نشان دادن
ante U نشان دادن
evinces U نشان دادن
exerting U نشان دادن
Recent search history Forum search
1Potential
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1اصلاح ترجمه
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1wave motion occurs in the elastic half-space and also radiation damping takes place
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com